تقدیم به خواهرم، آیدا حسینینیا، که زندگی و مرگش تداعی یک شورش است.
نویسنده: نیما نیا
امروز، بیست و هشتم ماه ژوئن، پنجاه و دومین سالگرد قیام استونوال است. در رابطه با تاریخچهی این واقعه که منجر به شکلگیری اولین مؤسسهی مرتبط با حقوق بشر و شهروندی اعضای جامعهی +LGBTQ به اسم Gay Liberation Front، اولین روزنامه در این حوزه به اسم Gay و سازماندهی اولین جنبشهای رهایی بخش مرتبط با جامعهی +LGBTQ در ایالات متحده شد، بسیار گفته، نوشته، شنیده و خوانده شده است. با این حال در طی پنجاه و سه سالی که از آن شب سرنوشتساز میگذرد، وضعیت اعضای این جامعه در جای جای این جهان سراسر مردسالار، دچار تغییرات، پیشرفتها و پسرفتهای فروانی بوده است.
آزادی و حقوق انسانی سقف مشخصی ندارد؛ دورنمای هرکدامِ ما از آزادی، متناسب با جایگاه ما در سلسله مراتب قدرت که تابع مؤلفههای گوناگونی است، تصاویر متفاوتی از رهایی و حقوق اجتماعی را در خود دارد. برای عدهای زرق و برق آرم غولهای صنعتی مزین شده به رنگین کمان، کالاهای پیچیده لا به لای ورقهای رنگینکمانی و به عبارتی خوابیدن لای تور و پولک «سرمایهداری رنگینکمانی» کفایت میکند، اما برای عدهای دیگر ماه افتخار همچنان یک شورش و طغیان در برابر ساختارهای تثبیت کنندهی ستم است. شورش و طغیانی که نه فقط در یک ماه، بلکه در یازده ماه دیگر سال همچنان تداوم دارد.
آنهم در دورهی حساس کنونی، که نظام مردسالاری با تکیه بر مفاهیم انتزاعیِ ملی / مذهبی، در حال تقویت ساختارهای دگرجنسگراهنجار و سیسمحور خود است و این مسئله باعث عقبگردی تاریخی در خود ایالات متحده شده است؛ از ممانعت و محروم سازی کودکان ترنسجندر از بلاکرها و امکان تطبیق جنسیت اجتماعی در بسیاری از ایالتها گرفته تا پیشنهاد مورد بازبینی قرار دادن ازدواج افراد گی، لزبین و بای* توسط یکی از قضات دیوان عالی! به علاوه، هستی و چیستی اعضای جامعهی +LGBTQ همواره تحت خشونت و تبعیضی سیستماتیک بوده است؛ به کلوپ شبانهی اعضای این جامعه در اسلو حملهی مسلحانه میشود، هرگونه تجمع و گردهمایی مرتبط با ماه افتخار در استانبول و ازمیر سرکوب میشود، در دوحه، مردان سیاستِ سیس و استریت تصمیم به ممنوعیت پرچمهای ما در رخدادی ورزشی میگیرند که باید گردآورندهی عموم افراد باشد، در باکو و اربیل کنشگران و اعضای این جامعه به قتل میرسند و صدها مثال دیگر از این قبیل! به بیان دیگر، در فراسوی هر مرزی از شرق و غرب، خشونت و تبعیض سیستماتیک، همچنان ما را میکشد و یا به مرز خودکشی میرساند!
مبارزهی جنبش +LGBTQ در سطح جهانی، تاریخی افتخارآمیز دارد و مرور آن به ما یادآوری میکند که با شکوهترین و انقلابیترین قیامهای تاریخی همچون شورش استونوال، رژهی افتخار سال ۱۹۹۱ میلادی در ژوهانسبورگ، علیه نژادپرستی و +LGBTQ ستیزی رژیمِ آپارتاید، رژهی اتحاد گی و لزبینها با کارگران معدن در لندن و… نتیجهی همدلی و اتحاد علیه سرکوب و قوانین تثبیت کنندهی عدم توازن قدرت به وجود آمده است.
کسی به درستی به یاد ندارد که در آن شب گرم تابستانی، چه کسی اولین مشت اعتراض را در هوا بالا برد و اولین سنگ، سکه یا بطری با دستان چه کسی به سمت توحش پلیس پرتاب شد! اما بر اساس گفتههای شاهدان عینی و متون آرشیوی و تاریخی که از جنبش استونوال باقی مانده است، زمانی که زنی را با دستبند از درب بار به سمت واگن پلیس میبردند، درگیری آغاز شد. نیروهای پلیس او را بارها از دل جمعیت بیرون کشیده بودند و او برای مدتی نه چندان کوتاه، یک تنه حداقل با چهل نفر از نیرویهای پلیس درگیر بود! آخر سر، در حالی که او را با سری شکسته و در حال خونریزی به سمت واگن میبردند، رو به جمعیت کرد و فریاد زد:
«بچهها چرا کاری نمیکنید؟»
او کسی نبود جز استورم دلاوری، زن لزبین بوچ و درگ کینگ، که او را به عنوان نمادی از حقوق مدنی و چهرهای فرهنگی در جامعه +LGBTQ آمریکا میشناسند که آن دوران در تئاتر آپولو و رادیو سیتی برنامه داشت. نقش پررنگ و فعالانهی دلاوری در جنبش +LGBTQ مدتها پس از قیام استونوال نیز ادامه داشت. در دههای ۸۰ و ۹۰ میلادی، به عنوان مراقب در چندین بار ویژهی افراد لزبین و افراد +LGBTQ فعالیت کرد و همچنان به عنوان یک گشت مراقب در محلهی منهتن و پاتوقهای افراد +LGBTQ مشغول به فعالیت بود و نقش بسزایی در تامین امنیت افراد این جامعه داشت.
شاید اگر فریاد دلاوری در آن شب، خطشکنیهای مداوم مارشا پی.جانسون و سیلویا ریورا در مقابله با نیروهای پلیس و سازماندهیهای برندا هووارد نبود، امروزه علاوه بر آنکه دستآوردهای بزرگ در حوزهی حقوق افراد +LGBTQ کسب نمیشد، جنبشهای رهایی بخش این جامعه نیز به این شکل گسترده وجود نداشت. جنبشی که امروزه شکل متفاوت و گستردهای پیدا کرده است با چهره و رنجهای زیستهی پیشگامانی همچون مارشا پی.جانسون و سلیویا ریورا، (دو زن ترنس و رهبران قیام استونوال) و استورم دلاوریِ لزبین و بوچ، گره خورده است. جنبشی که بر اساس قیام فرودستترین افراد در جامعهی +LGBTQ یعنی افراد بیخانمان، ترنسجندر، کارگران جنسی و رنگین درآمریکا شکل گرفت.
با این همه، تبعیض حتی در خود جنبشهای پس از شورش استونوال نمود پیدا کرد و حتی در رژههایی که از سال ۱۹۷۰ میلادی به بعد برگزار شد، معلوم بود که همه به اندازهی افراد سیسجندر و سفید در رژهها سهم نداشتند و این مسئله تا همین امروزه هم تداوم دارد و از جمله اثرات آن میتوان به تبعیضهای ریز و درشت علیه افراد ترنس* در مقایسه با افراد سیسجندر در بخشهای مختلف جامعه اشاره کرد!
اگر امروزه بر روی این جادهی لغزنده که همچنان دستخوش تبعیض و خشونت از جانب نهادهای سرکوب است گام برمیداریم، مهم است که بدانیم اولین سنگها را چه افرادی پرتاب کردهاند و اولین فریادهای اعتراض را چه افرادی سر دادهاند و حتی در بطن جنبشهای رهایی بخش، چه بر سر خود آنها آمده است، تا بتوانیم امروز جایگاه خود را ارزیابی کنیم و از تکرار خفهشدن صداهای ضعیفتر در بطن جنبش و جریانهایمان جلوگیری کنیم.
رهایی ما، در گرو رهایی تک تک ما است، و اتحاد زمانی معنای حقیقی خود را پیدا میکند که بهانهای برای هژمونی اکثریت در دل جنبشی که بر پایهی حقوق اقلیت بنا نهاده شده است نباشد.
ماه افتخار بر ما، گذشتگان و آیندگان ما، مبارک.